ساعت شنی

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایبنا؛ دعوا کرونا همچنان تو جهان پیش می رود و قربانی می گیرد. به دیدن می رسد که وضعیت فعلی تا مدتی دراز با ما خواهد بود. درون چنین چارچوبی، به نظر می رسد که جهانی کمابیش نوین در مقابل بشر فراغت محزون باشد. گفت وگوی پیش رو با اسلاوی ژیژک، فیلسوف و نظریه پرداز اسلوونیایی، که در تاریخچه ۱۴ آگوست درون خبرگزاری راشا تودی منتشر شد، بر چنین محوری می چرخد؛ دنیایی ابتکاری که تردید و اضطراب و مراد کنار آن سایه افکنده است و با این وجود باید درون جهت تغییر سازوکارهای موجود گام برداشت. سال گذشته میلادی، در مناظره با «جوردن پترسون» گفتید که مردمی به لفظ نوعی آخرالزمان پیش می رود، تا زمانی که نوعی فاجعه بزرگ همه مان را بیدار کند. آیا پاندمی فعلی را می توان چنین فاجعه ای خواند؟

خودِ پاندمی را به تنهایی خیر! اما چنانچه این شرایط را در کنار دیگر فجایع موجود و بالفعل در نظر بگیریم که وحدت اش کرده و در آینده ملازم با آن خواهد بود، می توان این طور حاصل گرفت. اکنون با یک پاندمی مواجه هستیم و این شرایط با دیگر فجایع طبیعی تماس دارد. آنچه واقعا مرا نگران می کند، وضعیت پس از نشت نفت درون زیرمجموعه «نوریلسک» درون خصیصه روسیه است. همه می دانند که برهان اصلی این واقعه آب شدن یخ های سیبری داخل پی گرمایش زمین و غیره حیات. بنابراین با فاجعه ای دیگر مواجه هستیم. از سوی دیگر با انقلاب هایی اجتماعی سروکار داریم. فداکار طبقات و نژادها داخل رنج دائم هستند و این به انفجار ناآرامی و آشوب می انجامد. بیایید صادق باشیم؛ آمریکا داخل آستانه نوعی غوغا داخلی قرار دارد. ایالات متحده در حال دوپاره شدن است: از یک سو، کشورِ مردمانی که ماسک می زنند و ناحیه افرادی که به این تهمیدات بی توجه هستند. از سوی دیگر، با زخم اقتصادی همچنین مواجه هستیم. می دانیم که شرایط آمارها در آمریکا و اروپا به چه صورت است و هنوز بهای آن را پرداخت نکرده ایم. کشورهای اروپای غربی و ایالات متحده برای مواجهه با این وضعیت به طبع پول روی آورده اند. ولی تا زمانی نمایان می نبوغ به این روانی دنباله داد. مشت آخر، با فساد مسئله و روحی نیز سروکار داریم. این موضوع را نباید دستکم گرفت. من این وضعیت را پشت می کنم. آیا از نخستین نشانه های تعرض های «غیرمنطقی» اشتراکی خبر دارید؟ می دانید، مانند معیار آلمان که حدود ۲۰ هزاره نفر درون برلین به خیابان ها آمدند. این تظاهرات عاری از هرگونه آگاهی بود. منطق چنین تظاهراتی این است که «فقط می خواهم بوسیله شکل پیشین زندگی ام وفادار بماند و حاضر نیستم از قوانین ابلهانه متابعت کنم.» درون ایالات متحده و بریتانیا، بیش از هر چیز دیگر نگران این دست فروپاشی روانی هستم و از این اصطلاح معنای بالینی اش را خواست دارم. تو چنین وضعیتی بی مانند توجهی به واقعیت نشان نمی دهد و صرفا می گوید: «دیگر درمانده شده ام.» حتی چنانچه فرد به تئوری توطئه مشخصی تاسی نکند، این طور استدلال می بطی ء: «دیگر بس است! می خواهم بوسیله عمر عادی ام بازگردم.»   غریزی است، چراکه حاضر بودن قطعیت و ترس مردم را بوسیله جنون می کشاند. شک و تردید بدترین چیز بخاطر روح و روان است، چراکه ما به نوعی نظم و انضباط ذهنی نیاز داریم.

بله و این همان چیزی است که رهبران سیاسی فاقد آن هستند. از این که این حرفم ممکن است مایه ناراحتی دوستان دموکراتم بشود عذر می خواهم، اما امروز زیاد از هر زمان دیگری بوسیله رهبران قوی سیاسی نیاز داریم، رهبرانی که نسب شور را بر واژه بیاورند و نیز نوعی چشم انداز را برایمان ترسیم کنند. آنچه مرا می ترساند این است که بسیاری می گویند صرفا باید به بصیرت متکی باشیم. البته تا حدی حق با آن هاست، ولی خود خرد همچنین تصویری امین و حسابی از وضعیت فعلی در دست ندارد. ماه های مارس و فوریه را که آغاز پاندمی وجود بوسیله یاد دارید؟ تو آن زمان همگی می گفتند که باید منتظر گرما بود و پس از آن ویروس از میان خواهد رفت. پس ازآن از آن قرنطینه از راه رسید و حتی برخی از دوستانم هم از این روانی استقبال کردند. آن ها می گفتند: «چه خوب! یک ماه پیش خانواده ام خواهم وجود و با پچه هایم ورزش می کنم. محشر است!» ولی این وضعیت بوسیله درازا کشید. پس ازآن نظری های مربوط به موج شیوع ویروس سر برآورد: موج اول و دوم و غیره. اکنون می بینیم که با موجی واحد و ارشد سروکار داریم و تمامی پیش دماغ ها درون سهو بودند. البته با اصول کلی حادثه آشنا هستیم، اما بوسیله طور دقیق نمی دانیم که چه خبر است. دست افزار و پیام حقیقی من این است که باید سفاهت مبتنی پهلو «طی چند ماه، عمر خوش نویسی عادی خود را پی خواهد گرفت» را پیاده شدن گذاشت. زندگی هیچ گاه به حالت عادی بازنخواهد تفرج! این جماز همان چیزی است که برخی فیلسوفان مشق نهایی برای وضعیت دائم با حضور دیگر مشکلات، از عموم گرمایش جهانی و تندباد و غیره، می خوانند، وضعیتی که البته اکنون داخل اروپا و دیگر کشورها با آن سروکار داریم. تو حال دخول به وضعیتی جدید در سطح جهانی هستیم و می توانیم با آن مواجه شویم، اما با رویکردی متفاوت و اداره دهی شده باید عمر مان را تبدیل دهیم. بیایید به این ایده که نمی استعداد بوسیله روند عادی زندگی پرداخت بپردازیم. اخیرا درون مقاله ای نشانی کردید که برخی اغتشاش ها مقدور است سال ها به درازا کشیده و گاه به نقطه عاقبت نرسند. آیا این درون مورد کووید-۱۹ نیز صادق است؟ آیا نوری در انتهای نقب به چشم می خورد؟

نمی دانم درباره واکسن باید چه انتظاری داشت. چیز دیگری مرا نگران می بطی ء. نمی دانم در باقی کشورها اوضاع بوسیله چه صورت است، ولی داخل اروپای غربی با چیزی مواجه هستیم که اسمش را «خستگی کرونا» می گذارند. انسان از اخباری که مدام درباره کرونا منتشر می شود، تنش های مدام و غیره درمانده شده اند. درون اسلوونی مردم چنان بیرون می آیند که انگار خبری از پاندمی زدودن. بسیاری حتی درون فضاهای دربسته مثل رستوران ها همچنین ماسک نمی زنند. چنانچه بی قراری بزنند به شکلی اشتباه آن را به رخ می زنند و دماغ شان را نمی پوشانند. انگار همین که تاحدی ماسک به چهره داشته باشند کافی است. این درست همان چیزی است که از آن هراس دارم. البته با کسانی که نگاه اقتصادی واقع گرایانه داشته و معتقدند که تا ابد نمی توانیم در قرنطینه بنامیم موافقم. اما نکته اینجاست که طبقه متوسط، روشنفکران و کارمندان رسمی هیچگاه گاه در قرنطینه نبود. قسمت قسمت کردن اندکی امکان قرنطینه را داشت و پاینده مجبور به امتداد کارشان بودند. برای مثال، وقتی در بناء مانده و وعظ غذا می دهید، کسی باید این غذا را برایتان بیاورد. بنابراین حرفم این است که ممکن است وضع بهتر شده و بتوانیم وضعیت را کنترل کنیم، ولی باید بپذیریم شرایط فعلی ملغمه ای است از امید با سازوکار دائمی پیش رو و باید لباس زندگی، از جمله اقتصاد، را تغییر دهیم. از وضعیت دائم حرف می زنید و بسیاری از آدم از این امر می ترسند، چراکه که دلبستگی ای به تردید و حاضر بودن قطعیت ندارند. اما از لفظ دیگر، اگر باید به موقعیت فعلی ضابطه کرده و تشریفات و رفتارمان را با آن تطبیق داد، چه بسا آنچه روی داده چندان بی قراری بد نباشد، چراکه داخل تمام مدت نیاز وجود که درباره مسیری که پیش گرفته ایم تفکر کنیم.

تا حدی با شما طبق هستم، اما آنقدرها غم کلبی مسلک نیستم. مردم های منفی باف می گویند که وضعیت فعلی به دردسرش می ارزد. من متصل در تاثیر می گویم که این شرایط درون نهایت یک وظیفه شناس است. با این همه، تاحدی با حرف تان موافقم. گمان نمی کنید که تو ریشه حال این وضعیت پی چیزهایی دیگر است؟ پاندمی کرونا تنش ها، تلاطم های نظامی و امنیتی و اجتماعی را آشکار کرد، بحران هایی که پیشتر نیز درون دنیا بود داشت. کرونا کاتالیزور دیگر انقلاب ها نیز هست. به این معنا، با شما موافقم. بحران فعلی ما را با ضرورت تغییر مواجه می کند. البته نمی خواهم بگویم که شرایط فعلی خوب است. سؤال دیگری که مطرح می شود این بوده که با دنباله مسئله فعلی، دیگر نه با یک بحران که وضعیتی دائمی سروکار داریم. زمانی که تهدید ویروس به عنوان هنجاری جدید پذیرفته شود، لزوم به ارامش و تبدیل همچنین از میان می جوی. چنانچه بناست اغتشاش را به نشانی هنجاری جدید بپذیریم، جوامع چگونه باید اراده به کنش و دگرگونی را در حفظ کنند؟

البته اگر آن را بپذیریم! به نظرم هنوز به آن وعده نرسیده ایم. اگر این قضیه را به عنوان هنجاری جدید بپذیریم، خوب خواهد حیات. اما نکته اینجاست که تنها فساد ازاله که باید بدل به هنجار شود. تو اینجا همچنین با گزینه های گوناگونی سروکار داریم: مثلا می نبوغ خطر را بی بزرگی جلوه انصاف. پیام پا بر جا اما باید این باشد که در سطح اقتصادی، سلامتی و غیره نمی استعداد به وضعیت پیشین بازگشت. به نظرم با باور کردن این روند فاصله بسیار داریم. هنوز رؤیای بسیاری بر محور «این کابوس چه زمانی خاتمه می یابد؟» می چرخد. این برقرار همان چیزی است که باید بپذیریم. این پاندمی صرفا رویدادی خارجی، بیولوژیک، زیست شیمیایی و الخ نیست. این وضعیت برآمده از جامعه جهانی است که درون آن زندگی می کنیم. بیایید تجربه ای بدبینانه را درون نظر بگیریم. بیایید تصور کنیم که این بحران تو میانه یا انتهای دهه ۱۹۵۰ روی می داد. اگر در آن زمان چنین چیزی در ووهان روی می داد، به احتمال بسیار چندان چیزی راجع به آن نمی شنیدیم و درون حد عارضه ای کوچک باقی می ماند. به نظرم تا اینکه اگر نتوانیم به واکسن دست یافته و ناتوان داخل برابر وضعیت جاویدان بمانیم، می قابلیت با سازماندهی اجتماعی دست به اقدام های دفاعی زد، متشابه فاصله گذاری اجتماعی و کذلک. همان اسلوب که گفتید، وضعیت فعلی نه صرفا بحرانی اقتصادی و الگووار، بلکه بحرانی روان شناختی است. آنچه شاهد آنیم این است که انسان تو خیابان ها عاشق پایان کار شرکت های ارشد یا بانک ها نشده بلکه مجسمه های نژادپرستانه یا نژادپرستی نماینده [داخل آمریکا] را هدف حملات خود قرار می دهند خواه آن که بوسیله قرنطینه و مقررات نهفتن ماسک اعتراض می کنند. به نظر شما، چه باید کرد تا انرژی اعتراضی مردم بوسیله مسیری در راستای تغییر بنیانی اجتماعی معطوف شود؟

در اینجا نگاهی بدبینانه دارم. به نظرم چنانچه انرژی تمامی این تشنج ها ثمر ویروس، مشکلات اقتصادی و مبارزه با نژادپرستی و تبعیض جنسیتی با یکدیگر متحد شده نمی استعداد بوسیله جنبشی پیشرو و قدرتمند دست یافت. هرچند که اغلب مرا بوسیله چنین دیدگاهی متهم می کنم. خوب می دانیم که این نزاع هایی که امروز به آن ها سروکار داریم درون هماهنگی با یکدیگر نیستند. برای مثال، به تظاهرات درون آمریکا و اروپای غربی محصول به اصطلاح میراث استثمار رمز کردید که به پایین کشیده شدن مجسمه ها و غیره انجامید. نیز می نبوغ بوسیله تظاهرات ثمر نژادپرستی در آمریکا اشاره کرد. با وجود احترامی که بخاطر این تظاهرات ها قائل هستم، احتمال نمی کنید که تمامی آن ها توکل پهلو منطق تسکین هستند («بالاخره سروکارمان با مشکلی باستانی و متعارف متشابه نژادپرستی افتاد و مثل ویروس کرونا ازاله که نتوان در برابرش کاری کرد»)؟ انسان خوشحال بودند که بالاخره اعتراضی سنتی در موافق دشمنی آشکار را شکل داده اند. در اینجا نوعی هزیمت در کار بود و خیر عزب مشت راستی ها بلکه چپ ها در آن با یکدیگر شریک بودند. من تا اینکه با گفته فداکار دوستانم که معتقدند بحران فعلی صرفا پزشکی بوده و اکنون زمان عدول کردن به سراغ دادرسی رهایی بخش زدودن نقیض هستم. زمان حال با حین ای سراسر سیاسی به سر می بریم. دیگر مناقشه بر سر انتخاب تحول نیست. تغییر در حیات مان آغاز شده است و یکتا راهی که می بینم نقش قوی تر بخت و جامعه است. یار دارم با از بهره گیری از لفظ «کمونیسم» دوستانم را تهییج کنم. اما خود اقتصاد نیز باید سیاسی شود. منظورم البته شیوه استالینیستی آن ازاله. میل من از «سیاسی کردن» آن است که باید نگرانی هایی عمومی و سیاسی در کار باشد که داخل بن صرفه جویی تعیین کننده و کلیدی تلقی شوند. در شرایط فعلی، نیازمند ماسک، بیمارستان، بیمه سلامت و غذا و دگرگونی شیوه های برداشت و علیه و غیره هستیم. درون مواجهه با چنین مشکلی، نیازمند مداخله ای دیپلماتیک هستیم. قناعت قدیمی بازار دیگر پاسخگو نیست. از نیاز بوسیله ماسک و بیمه سلامت و غیره سخن به میان آورید. اما زمانی که مناقشه کمونیسم را پیش می کشید، سیلان مشکل می شود. مربوط به برای کسی در مقابل من خواه شما که نیمی از عمر شان را والا سلطه کمونیسم عمر کرده اند، چنین بوسیله دید می رسد که این ایدئولوژی ایده منت بوده ولی هنگامی که عملیاتی شده جوابگو نخواهد بود. بنابراین، زمانی که می گویید نیازمند کمونیسمی جدید هستید چه معنایی را مراد دارید؟ چه باید کرد؟

طبعا منظورم کمیته مرکزی جدید حزب کمونیست، ک گ ب و غیره تراشیدن. منظورم صرفا چیزی است که حتی سیاستمداران محافظه فرمان نیز باید بدان بپردازند؛ اقدام هایی اقتصادی که از سوی راسته تعیین نمی شوند و در عوض بر نگرانی های مردمی متمرکز هستند. ترامپ به هر خانواده چیزی حدود هزار و ۲۰۰ دلار در میانه کرونا معاون مالی می کند. البته او تو عین حال بوسیله شریک شدن های میلیونر نیز رشوه می دهد، اما این مشت پایان قدمی بوسیله سوی یک دستمزد پایه بوسیله حساب می آید. تمامی آنچه از کمونیسم رایج رویت دارم همین است؛ این که منافع عمومی باید بر استیلای شمار وکتاب های اقتصادی تفوق داشته باشد. خوب می دانم که نیازمند رقابت و محاسبات اقتصادی هستیم. یادم هست که در دوران کمونیسم و سلطه دولت اقتصاد چه وضعیت نامناسبی داشت و بحران جوهر دوانده بود. اما در عین حال، نیازمند سیاسی سازی اقتصاد هستیم. این که می گویید در کمونیسم تو بر صرفه جویی بازار، قناعت سیاسی همچنین داریم قابل دریافتن است. البته این تاحدی برای من ناراحت کننده است چون در این عارض آزادی کمتری در فرمان خواهد بود. اما در نهایت انگار باید برگزینی کرد.

درست است، ولی چه انتخابی. تو اینجا، رویکردی کمابیش لنینیستی دارم. لنین نقل قول معروفی دارد: «بله، آزادی، اما برای چه کسی و بوسیله چه منظوری؟» معتقدم که نباید آزادی را به استیل لیبرال های غربی به آزادی انتخاب انفراد و وجودی فروکاست. یعنی مثلا این که «آیا می توانم بوسیله آمریکا بروم خواه نه، می توانم فلان کتاب را بخوانم خواه نه؟» این البته بسیار ارزشمند است. ولی آزادی همچنین باید بوسیله معنای شفافیت غلبه و همچنین این نکته باشد که مردم به نحوی درون تحولات جامعه تاثیرگذار باشند. اما شما معتقدید که همدستی های ارشد و بانک ها نباید بوسیله مردم و جوامع بگویند که چه می خواهند و چه باید بکنند و چطور زندگی کنند. منظورتان این است که باید این موضوعات را بوسیله مردم واگذارد کرد؟

بوسیله نظرم اگر نوعی دموکراسی اساسی را ارائه کنید که بوسیله شکلی ابتدایی مردم درباره همه چیز تصمیم بگیرند، مشکلی که نمایان می شود این است که چه کسی بوسیله مردم می گوید که باید درباره چه چیزی تصمیم گرفته و انتخاب هایشان را فرمول بندی کنند. در اینجا خطر نوعی بی نزاکت فریبی حیات دارد که می تواند به ارتشی مستبدانه بینجامد. غلام هیچ توهمی در این زمینه ندارم. تمام دست افزار غلام این است که منطق بازار درون اینجا عملکردی ندارد، چراکه نیروهای بازار مجبورتان می کنند تا به سوی سود بیشتر حرکت کرده و این فضایی را بخاطر دستکاری ایجاد می نرم. برای مثال، تکرار و بازخوانی تاریخ ها و مقالات درباره آنچه در صنعت پزشکی در روانی بوده بسیار دوست داشتنی است. بسیاری شریک شدن ها، دستکم در غرب، فرمولاسیون داروهای جدید را دارند اما می دانند که اگر آن ها را وارد بازار کنند دیگر منفعت کمتری از فروش داروهای گرانبها بها پیشین نصیب شان می شود. بنابراین آنان حق مالکیت این فرمولاسیون ها را خریداری کرده و آن را واقف بازار نمی کنند. به نوعی کنترل عمومی و دولتی یا چیزی مشابه به آن احتیاج داریم که باید بر شفافیت تمرکز داشته باشد. امیدوارم از این فرمول من خوشتان بیاید برای اینکه بارها از آن کاربرد کرده ام. ایده من نوعی کمونیسم غربی با ترکیب جولیان آسانژ است. بجای تو اینجا من نگاهی عادلانه به آمریکا دارم. بسیاری آمریکا را بوسیله تفکر رفتاری که با آسانژ داشته مذمت می کنند. اما من بوسیله این نگاه تعرض دارم. با نگاهی بدبینانه، پرسشم این است که اگر کسی در مقابل آسانژ درون چین سر برمی آورد چه می شد؟ در آن صورت، او به راحتی ناپدید می شد و حتی اسمش را بی آرامی نمی شنیدیم.
نکته مهم اینجاست که ما تو جامعه ای رسانه ای عمر می کنیم. بوسیله کنترل نیاز داریم. من هیچ مشکلی ندارم که نصیب و قسمت (یا وزارت سلامت) آیفون مرا کنترل کرده و ببیند که کجا می روم و غیره. داخل آمریکا و چروک و دیگر جاها ارتباط های تلفنی بوسیله طور خودکار ثبت می شود. البته این به معنای کنترل و کذلک است، ولی کنترل باید شفاف باشد. باید بدانیم که دولت دارد چه می کند. به همین خاطر هموار جبران می کنم که خطرناک ترین نوع محدویت آنی است که حتی مخبر نشویم آزادی مان محدود شده است. مشکل غلام با انسان آمریکا این است که حدس می کنند واقعا آزاد هستند، اما آن گونه که فکرش را می کنند این طور نیست. تمامی چیزهایی که حرفش را زدید نوعی جهان ایده آل پساکرونایی است. ولی بیایید به واقعیت بازگردیم.

اما درون این دنیا هم نیازمندی خواهد حیات و هم زندگی فروتنانه. از کمونیسم منظورم فراوانی و این چیزها تراشیدن. زمانی از لفظ «کمونیسم دوران شورش» دست افزار زدم که درون آن چون همگی درون وضعیتی دشوار عمر می کنند باید شرایطی را بخاطر بقای همگی فراهم کرد. دیدگاه من متجاوز فروتنانه است. شما از مفهوم فساد استفاده می کنید. ثبات نسبی پس از هیاهو هموار متکی کنار توافقی اجتماعی است که براساس آن دولت ها تو موجب بهبود استانداردها شلنگ برداشته و انسان باید شهریه گیرایی را انجام دهند. حالا که این بحران تمامی مسائل را در زمینه قراردادهای اجتماعی عرشه واکنش راحتی داده است، مردم به وظیفه خود عمل کرده اما دولت ها چیزی ندارند که به آن ها بدهند. نخبگان و شانس ها باید برای پس دادن اعتماد انسان باید چه بکنند، به ویژه آن که اوضاع دیگر مانند گذشته نخواهد بود؟ برای بازیابی اعتماد چه باید کرد؟

زمانی در آمریکا نوعی اعتماد و بیعت اشتراکی و عمده وجود داشت. منظورم ۱۰ سال پیش و داخل عهد پیش از ترامپ است. البته منکر جدل ها و نبردهای دیپلماتیک میان جمهوری خواستگار و دموکرات ها نیستم. رقابت در کار بود، اما باید به قوانین و دیگر چیزها احترام می گذاشتیم. این پیمان عمومی در آمریکا که براساس آن به رغم تمامی تباین ها در شماری از پیش تصور ها با یکدیگر مشترک هستیم، تو حال نابودی است. بنابراین این که ترامپ می گوید ممکن است نتایج انتخابات را بوسیله رسمیت نشناسد و غیره نمی تواند مقصد ای از جنون فردی باشد. هر دموکراسی موفقی حدود خود را دارد. منظورم از انفراد این است که دست بوسیله ورزش دموکراتیکی می زنیم، ولی پهلو سر شماری از قواعد سازش می کنیم. آنچه مرا می ترساند این است که پس از این پاندمی تمامی کشورها نخواهند توانست فردی انتقادی را حفظ کرده و قرارداد اجتماعی جدیدی ایجاد کنند. به توافق اجتماعی جدیدی احتیاج داریم. امیدواریم برخی کشورها داخل این امر موفق شوند. من شبیه فدایی دوستانم ضدآمریکایی صرف کردن نیستم. چنانچه آمریکا دچار دست پاچه بزرگ و اجتماعی شود، ما هستیم که باید بهایش را بپردازیم. بوسیله همین فکر است که باید بوسیله قرارداد اجتماعی جدیدی دست یافت که آمریکا درون حال حاضر بور زیادی با آن دارد.
  • ۹۹/۰۵/۲۸

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی