ساعت شنی

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

شکارچی لحظه ها

او در کامل ترین شب سال، یعنی یلدای ۱۳۴۰ در خانواده ای ساده متولد شد. دانش آموخته نقاشی از دانشگاه هنر تهران، کارشناسی ارشد عکاسی و دارای نشان منصب ۲ هنری است. از آثار، جوایز ملی و بین المللی (۲۱۵ عنوان پاداش) و گفته هایش پیداست که همه زندگی اش با عکاسی گره خورده است، هرچند درون ماخذ های نقاشی، خوشنویسی، کاریکاتور و... نیز فعالیت می کند. وی شاگردان توانایی راهنمایی کرده که هر کدام صاحب سبکند و تو گوشه و بر دنیا سالانه نمایشگاه هایی از آثار خویشتن برپا می کنند. در امتداد گفت وگوی همشهری با این هنرمند را می خوانید. درباره مقدماتی جشنواره عکاسان کُرد جهان- سلیمانیه عراق که در آن حائز رتبه فاتحه شدید تشریح دهید. چونی جشنواره و شرکت کنندگان را چگونه دیدید؟

این مسابقه امسال داخل سلیمانیه برگزار شد. سطح مسابقات بیش اوج و هم چشمی کاملا تنگاتنگ بود. عکاسانی از سوریه، عراق، ایران و همه کشورهایی که کردنشین دارند، داخل این رویداد همدستی کرده بودند. نزدیک ۱۰ هزار پی بوسیله دبیرخانۀ جشنواره رسا بود، یعنی از محاسبه کمّیت قابل توجه و تامل بود. داوری ها نیز در ۲ کود با تردید و مداقه و بیش صنف ای ایفا گرفت. هیات داوران از کشورهایی گزینش شده بودند که مشارکت کننده ای تو مسابقه نداشتند (یعنی هیچ داوری مثلا از ایران و عراق داخل جشنواره نبودند)، بنابراین داوری ها عاری جهت گیری و کاملا بی طرفانه و معطوف به اثر اتفاق افتاد.

ر این تصادم کتابی از جشنواره طبع شد. در اختتامیه این جشنواره که در ۲۹ مرداد ۱۳۹۸ برگزار شد، کلکسیون عکسی از من حائز رتبه برتر شد. این جایزه را از دست مهتر راه اندازی رک بینی که وزیر ارشاد عراق است، دریافت و آن را به کُردهای سراسر دنیا تقدیم کردم.  از دیدن غلام اما، برخلاف معادل برازنده توجه، چونی عکس ها زیاد راضی کننده نبود، خلاقیتی آن چنان ندیدم. نمی دانم چرا عکاسان دوباره و صدباره خود و دیگران را اعاده می کنند.

تا کی باید از پخت نان و قالی بافی و... بدون هیچ دیدِ بدیع ای عکس گرفت. بازتاب مسائل روز را در فقره عکاسان کمتر دیده ام؛ مسائلی که جهانی باشد یا موضوعاتی که منطقه ای و بومی فرمان شود، ولی حرف روز گیتی را بزند. این مساله شاید به دلیل سقوط بصیرت و سواد بصری خواه ناآگاهی از مسائل بنیادی روز باشد. هرچه هست، مقصود می کنم که عکاسان جوان، امر بزرگان عکاسی را ببینند تا دچار سردرگمی و اعاده نشوند. به قول معروف «نو آر که نو را حلاوتی دگر است». عکاسی را از چه سالی آغاز کرده اید؟

بوسیله نظرم سوال بی جوابی خواهد بود؛ محکم است که می شود تاریخی را برایش ذکر کرد که مثلا من از فلان سال عکاسی را شروع کرده ام؛ ولی تازگی ها متوجه شده ام که من از مبدا عکاس بوده ام. این بدان معنا زدودن که غلام عکاس نواخت هستم، به هیچگاه عنوان چونی مرسوم نظرم نیست؛ اما با رجوع به گذشته خبردار می شوم که با دیدن هر چیزی حتی چیدن خوان محقر و ساده خودمان توسط مادرم که به ظن غلام زیباترین ترکیب بندی های دنیا بود (و او خود از نظر من یکی از طولانی ترین و بهترین ذخیره ها و استعدادهای سرزمینم بود) و آرزوی ثبت آن و این که این طور رویا و پندار ای در ذهنم نقش می بست، خودِ عکاسی است. درون این میان، تنها، دستگاه ای بوسیله نام دوربین می تواند آن را ثبت بطی ء که بشود آن را به سایرین مدال عدل. این رویاها به خراج رسید و من ۳۳ سال است که از دوربین جدا نشده ام و هیچگاه کس و هیچ قدرتی نمی تواند مرا از آن جدا کند، حتی خود دوربین.   اوج کار هنری خود را چه زمانی می دانید؟

اوج و ارتفاع و فرود درون همگی کارهای هنری هست و خواهد بود؛ یک زمان روی دلگشا بوسیله در نشان می دهد و زمانی بوسیله هیچ عنوان ضابطه سازگاری ندارد. چنانچه کسب جایزه و محضر در جشنواره ها را در نظر بگیریم، با شهود ۲۱۵ جایزه احتمالا رکورددار کسب ستاندن دستمزد تا اینکه در ایران هستم، اما این را بلندی کار خود نمی دانم، کارم زمانی اوج می گیرد که بتوام کتاب هایم را طبع کنم تا دیگران از نظر میراث گذشتگانشان بی بهره نباشند. از میان ۲۱۵ عنوان جایزه، کدام یک برایتان ارزشمندتر بوده است؟

برای شهود ۲ عطیه بسیار خوشحال شدم، جایزه اخیرم (سلیمانیه) و یک پاداش از جشنواره ای که با کسب مقام اول آن، سرپرستی ۵ کودک به غلام امانت شد. اوضاع عکاسی را چگونه می بینید و ارزیابی می کنید؟  

روز به روز به خشکی امدن تعداد علاقه مندان بوسیله عکاسی افزوده می شود؛ اما انسجامی بود ندارد. شاید اگر کسی یا اداره ای بتواند انجمن و خانه عکاسان را نحو اندازی کند تا بهتر بشود همدیگر را دید و کارها را نقد و وارسی کرد، به آینده اش بی آرامی می شود امیدوار شد؛ اما اگر بوسیله همین روال باشد پیشرفتی متناسب تو این رشته اتحاد نخواهد افتاد. بوسیله نظرم داشتن دوربین تنها کافی محو باید از تکرار دیگران و کپی خودداری کرد و کاری کرد که دیگران آن را انجام نداده باشند.

این برای کسانی مهم است که می خواهند دنباله دهند؛ وگرنه برای پخش در فضای رمزی روزانه میلیاردها عکس پژمان می شود. بنیانی تفکر تعاقب دوربین است وگرنه دوربین های مداربسته و دوربین های راهنمایی و رانندگی غصه عکاس های خوبی هستند. از طرفی از سوی برخی عکاسان، تلاش های در خور توجهی دیده ام؛ داخل بین عکاسان عیال کُرد به آینده «ژاله بهرامی» عکاس سقزی زیاد امیدوارم؛ پرتلاش و خلاق است و خواست که تو امتداد هم موفق ببینمش.   درون طول عمر هنری خود از حمایت ارگانی بهره بازداشت اید؟  

درون طولانی طول عمر هنری ام، از امنیت هیچ اداره، نهاد و ارگانی بهره نبرده ام. مطمئن هستم که عدۀ یدکی مانند من هستند؛ ولی همان نعوظ که گفتم خانواده، دوستان جانی و تا اینکه بسیاری از علاقه مندان هنر همیشه پشتیبانم بوده اند. راستش دیگر حتی چنین انتظاری هم نمی رود و ندارم که اداره یا ارگان ذی ربطی بخواهد این طور طرز کار بکند و حتی شاید دیگر هیچ کمکی را غم نپذیرم. جایگاه عکاسان در جامعه کجاست؟

بدبختانه تو مملکت ما هنرپیشه ها الگو شده اند و تصمیم می گیرند. نمی دانم چرا فکر می کنند که آدم های مهمی هستند. مردم معمولی بی قراری به کسانی که برایشان نقش ورزش می کنند بیشتر اعتماد و اعتقاد دارند تا کسی که خودش باشد. دید شما داخل عکاسی بیشتر هنری است یا اجتماعی؟

خود را صاحب رویت نمی دانم. چیزهایی هست که ذاتی است و تو خون آدم است، در باید آنها را بشناسی و تقویتشان کنی. این موضوعات می تواند علمی، هنری یا ورزشی باشد؛ ولی همان طور که حیثیت کردم دیدن اجتماعی بیشتر داخل راستای فقره غلام است و چه بهتر که خلاقانه و هنری هم باشد. استیل عکاسی شما کدام است؟

شاید و حتما خسته تر از آن باشم که بتوانم خودم را صاحب سبک بدانم. به هیچگاه عنوان چنین ادعایی نداشته و ندارم؛ ولی بیشتر مستند اجتماعی را می پسندم و کار کرده ام و خویشتن را عکاس مستند اجتماعی می دانم. غلام شکارچی لحظه ها بوده ام، اما امروزه بیشتر و بیشتر با اصطلاح و تعبیر کردن نفس ها سروکار دارم. معتقدم که عکاس باید قسمتی از خودش را داخل هنرش به یادگار بگذارد، عکاس باید چیزی از خودش به عکس اضافه کند، وگرنه عکاس نیست. من امروزه دقیقا طوری که بخواهم عکاسی می کنم، نه طوری که هست. برنامه آتی شما در عرصه عکاسی چیست؟

روز به روز اعتقادم بوسیله عکاسی بیشتر می شود؛ ولی چیزی که این روزها برایم درگیری ذهنی ایجاد کرده، این است که بتوانم تاریخ هایم را که حاصل ۳۰ سال عکاسی از اقلیم کردستان، خصوصا منطقۀ کهن و قدیمی گروس است، به طبع برسانم. تمامی مسئولان بلندپایۀ استان از مردمان نجیب، خوب و بافرهنگ بیجارند؛ ولی دریغ از یک مثقال درک این مساله که این کتاب به من فرع ندارد، این کتاب تصویری یک امت با پیشینۀ متجاوز قدیمی و با هوش است. شاید این مطلب بوسیله گوششان برسد و کارگر بکنند، وگرنه لواط اصلی منتشر نشدن و بوسیله دست نسل آینده نرسیدنش، به گردن آنهاست. از استادان و شاگردان خود بگویید.

افراد بسیاری روی کارم نفوذ کردن داشته اند، همان طور که قبلا بارها گفته ام: گل های قالی مادرم و همه مادرانی که می شناسم، افراد بسیار سهل ای که با آنها زیست دارم، دوستانی که ارتباطم با آنها صمیمی تر است؛ مردم سهل و صمیمی تمامی روستاهایی که رفته ام و مرا پذیرفته اند و یاورم بوده اند. از دوستانم درس زندگی و اخلاق گرفته ام، دوستانی که بعضا شاید بازیگر نباشند و یک فوتبالیست معمولی باشند، خواه یک برزگر میسر یا یک مکانیک، اما من از ایشان می آموزم.  خودم را در حدی نمی دانم که شاگردی داشته باشم. اینجا تمام روابط بوسیله سادگی و دوستانه اتفاق می افتد، کلبه ای دارم که ۳۳ سال است پاتوق هنری است و هرکس که فکرش را بکنید به آنجا می آید. از یک روستایی معمولی تا افراد بسیار سرشناس؛ آنجا جمع می شویم و تجربیاتمان را انتقال می دهیم. عکاسی را هنری دیریاب و بغرنج می دانید خواه ساده و در دسترس؟

عکاسی هنر بسیار مشکلی است، هرچند ظاهرش متجاوز ساده است و هر کس پندار می کند با داشتن دوربین، عکاس است؛ با وجود آن که عمل گاراژ آن زیاد سهل است، اما ثمر آن بسیار دشوار به دست می آید. هیچگاه کس با داشتن خودکار و کاغذ نمی تواند ادعای شاعری کند، همان طور که هیچگاه کس با داشتن فام و بوم نقاش نیست؛ این عمل از هنرپیشه و تامل و خلاقیت و جهان دماغ او سرچشمه می گیرد تا بتواند پیکاسو باشد یا احمد شاملو و صادق هدایت و شیرکو بیکس...

عکاسی را مشکل می دانم چون تو در لحظه هم باید نورپرداز باشی هم کارگردان و هم طراح صحنه و... تا ثانیه را محبوس کنی. ثانیۀ رفته برایت غیرممکن است که تکرار شود، درون حالی که در نقاشی، فیلم سازی، خوشنویسی و... همه و همگی مکرر قابلیت تکرار هست، اینها برهان برتری عکاسی به خشکی امدن دیگر هنرها نیست، فقط دشوار بودن آن مد دید است. با وجود تمام مشکلات، عکاسی شیرین ترین فرمان دنیاست تا اینکه داخل سخت ترین حالات آن. برخی معتقدند با اختراع دوربین عکاسی، به نوعی رویای انسان درباره بدعت سامان زمان محقق شد، موافقید؟

تو حین ای را خلق و ثبت می کنی که هیچگاه قدرتی در گیتی نمی تواند آن را تکرار کند، اما همواره این امکان وجود دارد که به نفس ثبت عکس برگردی و آن لحظه را بارها و بارها عمر و مرور کنی. جاودانگی لحظات می تواند شیرین تیز هم باشد وقتی که بتوانی اشتیاق در عکاسی را همچنین به آن افزودن کنی، انتظاری که به شیرینی خواهد رسید. از یکسو عکس های متعددی از آثار شما تر جوایز تویی و خارجی شده اند و ازسوی دیگر عکس های بسیاری غصه داخل میان جامعه و مردم دست به مشت گشته و معروفیت و مقبولیت یافته است، حال از میان این همگی آثار درخشان و خیره کننده، بهترین عکستان از نظر خودتان کدام است؟  

غلام هر روز و همگی روزه، با خود فکر کردن می کنم که بهترین عکسم را فردا خواهم گرفت و این فردا هنوز نیامده؛ شاید بهتر باشد بگویم برای من فردا هرگز نمی میرد و هرگز نمی آید؛ هرچند خودم، خودِ فردا هستم.   واج آخر؟

شکست هایم را بخاطر خودم نگه می دارم اما پیروزی هایم را متعلق به همه مردم کُرد زبان می دانم.